بررسی بازی God of War Ragnarok
بررسی بازی God of War Ragnarok : محصولی مجلل با جلوههای بصری بکر، مقیاس حیرتانگیز، نبردی خشن است که به همان اندازه رضایتبخش است و در عین حال بیرحمانه است، و دنیایی است که التماس میکند تا هر گوشه و شکافش کشف شود. این یک بلاک باستر دیدنی است، اما اینها کمترین دستاوردهای آن هستند.
در بازیای که خدای غولپیکر همه موجودات را از بدن جدا میکند، تکاندهندهترین لحظات در خون غرق نمیشوند، بلکه با کلمات سوزناک و احساسات قلبی همراه هستند. آنها یک خدای جنگ سابق هستند – کودکی مأیوس که پدر را برای شکستن چرخه خود ویرانگر استخدام می کند. لحظه ای لطافت در زندگی پسری که سنگینی دنیا را بر دوش دارد.
امتیاز سایت متاکریتیک برای بررسی بازی گاد اف وار رگناروک : 94
چشمگیرترین دستاوردهای God of War Ragnarok، جستجو در مورد از دست دادن و عشق است. غم و اندوه و رشد؛ جبر و سرپیچی این یک بازی بسیار خوب نوشته شده است که اسطوره خدایان نورس را تخریب می کند و آن را به عنوان یک اودیسه درباره خانواده ها بازسازی می کند. داستان آن در مورد پایان جهان نیست، بلکه کسانی است که در آن دست دارند.
آنها به عنوان خدایان اسطورهای مورد احترام هستند، اما با نقصهای عمیق مشخص میشوند، با دیدگاههای کجپیچ و خمیده، و با انگیزههای مشکوک فاسد شدهاند، همانگونه که مردمی که بر آنها ریاست میکنند. و با این حال، برخی نیز دارای ویژگی های رستگاری هستند.
از این نظر، داستان راگناروک از یک منطقه خاکستری روایت می شود که در آن تفاوت های ظریف مرز بین قهرمانان و تبهکاران را محو می کند. خوب و بد این شخصیتها با به چالش کشیدن دائمی شما برای تجدید نظر در مورد اینکه چه کسی هستند و عواملی که باعث اعمال آنها میشوند، بازنگری میکنند.
لحظاتی وجود دارد که شخصیتهایی که قرار نیست ریشهشان را بگیرید، آزمایشها و مصیبتهایی را نشان میدهند که آنها را شکل داده است یا شیاطینی را که با آنها مبارزه میکنند. این به تنهایی برای انسانی کردن آنها کافی است.
اگرچه کریتوس و آترئوس ستارگان نمایش هستند، تقریباً هر شخصیت در میانه سفر پیچیده خود است. برای برخی، این چیزی است که آنها را از چاله ناامیدی خارج می کند یا آنها را از تاریکی و به مسیری روشن تر می کشاند. برای دیگران، این چیزی است که به وسواس فکری دامن می زند که می تواند همه چیز و همه را از بین ببرد. این را کریتوس و آترئوس به بهترین نحو نشان میدهند که با کشتن بالدور در پایان آخرین بازی، به عنوان منادی آخرالزمان عمل میکنند.
عواقب این لحظه به طور متفاوتی بر دوش آنها سنگینی می کند و آنچه احساس می کنند مسئولیت آنهاست زیرا اعمالشان آنها را به جهات مختلفی می کشاند. کریتوس که بالاخره یاد گرفته است به جای ترس، پسرش را از طریق تجربه راهنمایی کند، بر دور کردن او از درگیری و امور خدایان ایسیر تمرکز میکند، اما این کار را با آگاهی از اینکه پسرش پیشبینی میشود در راگناروک نقشی داشته باشد، انجام میدهد.
مقدر است که بمیرد در همین حال، آترئوس مجبور میشود از راگناروک جلوگیری کند و بفهمد که او به عنوان لوکی – نامی که غولها به او دادهاند – کیست و برای رسیدن به اهدافش، تایر، خدای جنگ نورس را پیدا میکند. این پویایی پیچیده بهعنوان درگیری بین آنها عمل میکند: مردی که میخواهد به هر قیمتی از جنگ اجتناب کند، در مقابل پسری که معتقد است جنگ تنها راه برای سرنگونی قدرتی است که زندگی آنها را ویران کرده است.
چشمگیرترین دستاوردهای God of War Ragnarok، کاوش در مورد از دست دادن و عشق است. غم و اندوه و رشد؛ جبر و سرپیچی این یک بازی بسیار خوب نوشته شده است که اسطوره خدایان نورس را تخریب می کند و آن را به عنوان یک اودیسه درباره خانواده ها بازسازی می کند.
کسانی که فاز خدای تازه نفس آترئوس را از بازی آخر به یاد می آورند، همچنین به یاد خواهند آورد که گذر از آن چقدر ناامیدکننده بود – هیچ چیز آزاردهنده تر از یک کودک مغرور نیست. اما راگناروک تفاوت های دیدگاه بین پدر و پسر را به شیوه ای بسیار متفاوت بررسی می کند. کریتوس اکنون به این فکر می کند که به پسرش اجازه دهد راه خودش را بسازد و یاد بگیرد که محکم نگه داشتن او می تواند او را دور کند. آترئوس از آخرین باری که او را دیدیم به بلوغ رسیده است و اکنون بیشتر می داند که اعمال او می تواند عواقبی داشته باشد و خواهد داشت.
در نتیجه، بازی به جایی منتقل شده است که کریتوس سعی می کند به جای تعریف کردن پسرش، درباره او بیاموزد، در حالی که آترئوس تمام تلاش خود را می کند تا همه چیز را از منظر پدرش ببیند. و در هر دو مورد، وکیل میمیر نقش مهمی در این امر ایفا می کند. ثمرات سفری که هر دو شخصیت در بازی قبلی پشت سر گذاشتهاند، به این دنباله منتقل میشوند و به لطف نویسندگی و بازیهای فوقالعاده، رفت و آمد بین آنها واقعاً جالب است.